Blog . Profile . Archive . Email  


وقتی حرفی نیست عنوانی نیست

معدل 20  :D

نوشته شده در جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:51 توسط یاسمن| |

30تا کامنت همهههههه اسپم

یه کامنت خصوصی خالی

؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!

نوشته شده در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,ساعت 15:33 توسط یاسمن| |

 امروز بعد از کلی زحمت بالاخره تراز آزمونم 6812 شد 200 تا دیگه بشه حله 

مدرسه شروع شده هرچند این جمله واسه منی که تابستونم مدرسه میرفتم خنده داره ولی خب چه میشه کرد هرروز بیشتر ازمون کار میکشن :/ باشد که رستگار شویم

دوستان من کم به وبم سر میزنم چون کارام زیاده جواب کامنت هارو دیر دادم ناراحت نشید

خوب درس بخونید :D

نوشته شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:,ساعت 17:45 توسط یاسمن| |

اوفففففف آهنگ فیلم پدرخوانده یعنی زندگی.هرکی گوش نده نصف عمرش هدر رفته

5سال پیش یه آهنگ که با برنامه گوشی درست شده بود به دستم رسید.از همون موقع عاشقش بودم.با اینکه اسمشم نمیدونستم.بعدا فهمیدم پدرخوانده است.بعدا هم فهمیدم موسیقی اصلیش یعنی یه عالم دیگهههههه.آدمو پرت میکنه.اصلا نمیدونم چجوری توصیفش کنم.حتی کسی هم که از موسیقی سر در نیاره اینو میفهمه

فکر نکنم کسی وجود داشته باشه از این آهنگ خوشش نیاد.عشقههههههههههههه

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 22:39 توسط یاسمن| |

"نرو" مال دیروز بود

امروز

در رو هم پشت سرت ببند

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 18:22 توسط یاسمن| |

 اگه من بعضی وقتا شعر عاشقانه میذارم به این دلیل نیست که عاشقم یا کسیو دوست دارم.نه کسی رو دوست ندارم

لطفا بی جنبه ها همه چیو به خودشون نگیرن

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 22:44 توسط یاسمن| |

 یواش گفتم دوست دارم...

واسه اینه که نشنیدی...

بلد نیستم که بد باشم،نگو اینو نفهمیدی

بذار باشم کنار تو کنار عطر تن پوشت

بذار حتی واسه یک بار برم تو عمق آغوشت

ولی با گریه این بارم میگم خیلی دوست دارم

اگه بازم پشیمونی

به روت اصلا نمیارم....

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 22:41 توسط یاسمن| |

 محبوب من نگاهت تلاطم رودخانه ایست که شب هنگام به شکار ماه آمده است و سکون دشتی که به روز خود شکار خورشید است

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 22:39 توسط یاسمن| |

 when i am gone what will you do?

who will write and draw for you?

somepne smarter_someone new?

someone better_maybe you?

 

shel silverstein

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 22:35 توسط یاسمن| |

 از احساس به کلمه رسیدم و از کلمه ... از کلمه به نت رسیدم ... به موسیقی ... به ملودی

حالا راستش دستم به قلم نمیره ...

یه زمانی مینوشتم یه سری ها بخونن ولی موسیقی زبونی نیست که همه بفهمن ... استادم میگه استعدادشو دارم جلسه ششم قراره یه آهنگ کامل بزنم.یعنی هفته دیگه ....

نمیدونم چجوری شد واقعا نمیدونم قبلا میگفتم علاقه ای به موسیقی ندارم ولی حالا نه .... حالا روزا اگه گیتارمو نگیرم دستم شب نمیشه

خیلی عجیبه انگار بهش پیوند خوردم.حتی ساده ترین نت ها هم برای گوش هام نوازشه

حال خاصی دارم.کمی بیشتر از قبل تو خودم هستم.بعضی وقتا بی دلیل آواز میخونم با صدای بلند...الان دیگه همه به این کارم عادت کردن.یه جور تشنگی خاصی پیدا کردم.هر هفته 50تا آهنگ دان میکنم

خیلی مشتاقم زودتر هفته دیگه بشه.ولی آخرش باید بگم خدایا شکرت.یعنی در واقع از اول باید میگفتم

خدایا بابت همه چیز شکرت....

پ.ن:یه آهنگ فوق العاده آپ کردم ولی نمیخونه....شاید کسی بشناستش :

ماه در میاد که چی بشه

میخواد عزیز کی بشه.....

نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 22:7 توسط یاسمن| |

 حکایت عجیبیست...

خداوند میبیند و می پوشاند

مردم نمیبینند و فریاد میزنند

نوشته شده در دو شنبه 5 تير 1391برچسب:,ساعت 22:20 توسط یاسمن| |

گاهی قاصدک دوباره خبر از دلم میاره

دل عاشقم همیشه نفس هاتو کم میاره

به تو نزدیکم و دوری مثل بارون پشت شیشه

تو رو دارم و ندارم ته زندون همیشه 

 

نوشته شده در یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:,ساعت 20:49 توسط یاسمن| |

 بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

 

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

 

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

 

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

 

  

 

در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید

 

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

 

 

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

 

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

 

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

 

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

 

من همه محو تماشای نگاهت

 

آسمان صاف و شب آرام

 

بخت خندان و زمان آرام

 

خوشه ی ماه فرو ریخته در آب

 

شاخه ها دست براورده به مهتاب

 

شب و صحرا و گل و سنگ

 

همه دل داده به آواز شباهنگ

 

 

یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن

 

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

 

آب آیینه ی عشق گذران است

 

باش فردا که دلت با دگران است

 

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن

 

 

با تو گفتم :

 

حذر از عشق؟ ندانم

 

سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم

 

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

 

چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم

 

باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

 

حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم

 

  بی تو امّا

 

 

اشکی از شاخه فرو ریخت

 

مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت

 

اشک در چشم تو لرزید

 

ماه بر عشق تو خندید

 

 

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم

 

پای در دامن اندوه کشیدم

 

نه گسستم نه رمیدم

 

 

 

رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگر هم

 

نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

 

 

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم

 

 

بی تو امّا

 

به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

 

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:,ساعت 20:40 توسط یاسمن| |

 تو کجایی سهراب؟آب را گل کردند.چشمه ها را بستند و چه با دل کردند

صبر کن سهراب.گفته بودی قایقی خواهم ساخت،دور خواهم شد از این خاک غریب،قایقت جا دارد؟

من هم از بیوفایی اهل زمین دلگیرم

نوشته شده در شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:22 توسط یاسمن| |

 شیشه ی پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

آسمان سربی رنگ

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ...

حمید مصدق

نوشته شده در شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:15 توسط یاسمن| |

 نه چتر داشتی با خودت

نه چمدان

نه روزنامه

عاشقت شدم...

از کجا باید میفهمیدم مسافری؟

نوشته شده در شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:13 توسط یاسمن| |

 اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند.......

دیگر گوسفند نمی درند....

به نی چوپان دل میسپارند و گریه میکنند....

نوشته شده در شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:10 توسط یاسمن| |

 خیلی خیلی خوشحالم.3 روز هم نشده که تصمیم گرفتم برم گیتار یاد بگیرم همه چی جور شد.دوشنبه هم جلسه

اولمه.خدایا شکرت :)

نوشته شده در پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:12 توسط یاسمن| |

 مادر مثل یه مداد میمونه،تراشیده شدن و تموم شدنش رو میبینی

ولی پدر مثل یه خودکاره،ظاهرش عوض نمیشه اما یه روز دیگه نمی نویسه

نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:59 توسط یاسمن| |

 شاید یه روزی شاهزاده رویاهامو پیدا کنم

ولی

پدرم همیشه پادشاه من باقی میمونه

نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:54 توسط یاسمن| |


Power By: LoxBlog.Com